من این روزها حال عجیبی دارم. نه خوب خوب نه بد بد. حالم خوب نیست ولی یه جورایی خدا رو شکر می کنم، در هر لحظه و ثانیه.

چیزهای عجیبی می فهمم و تو جهم رو جلب می کنه.

همه ما می دونیم که درونمون ورژن های مختلفی از خودمون هست. ورژن عصبانی، ورژن نا امید، ورژن خوشحال و .

 همین چند ثانیه پیش، یکی از ورژن هام که دیفالتم شده بود رو از خود اصلیم تفکیک کردم! احتمالا الان فکر می کنید دیوونه اس این:)))

ورژن دیفالت من همیشه استرس می ده و سرکوفت می زنه و باعث بی اعتماد به نفسیم میشه. یه جورایی انگار خود اصلیم شده بود. 

حدود یک ماه و خرده ای سعی کردم به این افکارو این صداهای درونیم بی اعتنا باشم. امشب بیشتر از هر شبی احساس کردم که می تونم سرکوبش کنم. می تونم مسخره اش کنم و بهش بگم که من قوی ام. اومد غر بزنه ولی این دفعه نتونس خیلی محکم گفتم ولم کن! و مثل کارتون inside out قشنگ حس کردم شخصیت آبی غمکین درونم ساکت شدو حتی رفت یه گوشه ای و احساس فراغ بال کردم. خدا رو شکر نمی دونم کدوم سمتی دارم می رم. ولی میخوام بدون استرس برم فقط همین. آرامش داشته باشم فقط همین ببینیم خدا چی برامون در نظرگرفته. من که هر کاری می تونستم کردم و با کائنات بسیار جنگیدم دیگه نمی دونم چی میشه و چی قراره بشه.هعی


چندماه پیش که prison break می دیدم یه چیزی توی فیلم توجهمو جلب کرد. توی سخت ترین شرایط شخصیت اصلی می گفت: 

every thing is going to be OK

نکته ظریفیه. ولی از نظر من خیلی خوب بود! فک کن! توی اون شرایط وحشتناک همچین جمله ای بیشتر خنده دار به نظر میاد با زندگی های خودمون و نوع برخوردمون با مشکلات مقایسه کردم واقعا عجیب بود. این جمله بعضی روزها توی ذهنم تکرار میشه

EVERY THING IS GONNO BE OK


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها